این حس برای همه یکسانه. ولی مهم اینه که عکس العملها نسبت به این حس فرق میکنه. من هنوز مونده ام توی این حس چه کاری بهتره؟؟؟ باور کن خیلی سخته به یک نتیجه واحد برسی...... راستی سلام....
سلام منم مثل شما نمیدونم چه کاری بهتره ولی هرکاری میکنم تا این حس تموم بشه،که تموم نمیشه
من نمیدونم چکار باید بکنم گاهی حس می کنم باید به زمان اجازه داد که بگذره اصلا نمیدونم و ندونستن از همه چی بدتره منم فقط به احساسم اهمیت میدم و منطقم پیرو احساسمه و با اینکه زیادی سختم میشه گاهی ولی دلم نمیخواد یک فرد منطقی باشم چون بنظرم ادمهای منطقی لذتها و غمهاشون عمیق نیست
منطق و احساس همیشه با هم باید باشند.تا جایی که عقل کم میاره دل باشه و جاییکه دل کم میاره عقل باشه واقعا الان نیاز دارم عقلم بهم کمک کنه چون دارم با دلم میخورم به دیوار
زهرا جون واسم دعا کن.دلم میخواد زندگیم اونطوری باشه که میخوام نه اینکه تا ابد دچار افسردگی بشم من با زندگی عادی که همه دارن نمیتوانم کنار بیام.ی زندگی پر از عشق می خوام
حرف آخرت منو یادش انداخت زندگی پر از عشق امیدوارم نصیبت بشه
آخ زهرا دوستش دارم ولی کاش اونم به اندازه ی من دوستم میداشت. دلم نمیخواد بره ولی انگار بود و نبود من واسش زیاد مهم نیست شایدم اصلا نباشه یا تظاهر میکنه به نداشتن یا حتی اونقدری از طرف من مطمئنه که میدونه من همه جوره می بخشمش من هیچی نمیدونم آخ آخ شاید اون خودش بره یا تظاهر به رفتن میکنه شایدم بود و نبودم مهم نیست واسم دعا کن بدونم کدومش واقعیته
زهرا جان من خودم تو همین شرایطم همین شرایط که واقعیت رو نمیدونم اون رفته ولی ادعا میکنه منو دوس داشته ولی مجبور بوده بره حتا هنوز هم به من اس ام اس میده اس ام اس جدیدش این بود درخت دلتنگ تبر میشود وقتی که پرنده ها سیم برق را به او ترجیح میدهند
نمیدونم زهرا جون ولی بنظرم نباید عشقتو رها کنی یا اگه واقعا نمیتوانی بمونی باید واسه همیشه بری با تموم حست شاید اینطوری راحت تر بشه باهاش کنار اومد ولی شایدم هم خیلی دوستت داره و هم نمیتوانه بمونه و اونجا نمیدونم چه میشه کرد به من میگه خیلی دوستت دارم ولی گاهی میخواد تمومش کنه براحتی واسه اینکه تکراری شده گفتگوهامون اخه زهرا وقتی ی نفر زیاد دوستت داره مگه واسش تکراری میشی؟حتی اگه بشی مگه واسه این رهات میکنه؟ گریه ام رو می شنوه ولی بعد از چند لحظه عذر میخواد و میگه واسم کاری پیش اومده و گوشی رو قطع میکنه.از صداش حس می کنم بی تفاوته ولی شب میگه قلبم لرزید و میگه تو واسه من گریه کردی بهش میگم بهم بگو تو ر و نمیخوام ولی بهانه ی الکی نیار ولی میگه تو رو میخوام ولی وقتی گوشیش خراب میشه میگه بیا تموم کنیم اونم واسه خاطر اینکه شاید تا یک ماه گوشی نداشته باشه و سرد میشیم آخه اینا بهانه نیست؟ گاهی حس می کنم بودن من واسش ی قوت قلبه شاید چون میدونی تو هر شرایطی پیششم و حس می کنم فقط واسه اینکه ادامه میده که چون میترسه یکی مثل منو پیدا نکنه ولی میگه چون دوستت دارم نمیدونم کدومشو باور کنم
زهرایی این چیزایی رو که میگی گذروندم همیشه از خدا بخواه اون چیزی که صلاحت هست واست اتفاق بیفته و بخواه بهت این نیرو رو بده تا راضی باشی به رضای خدا اینم گوش کن چند خط اول نظرت منو یاد این آهنگ انداخت http://s4.picofile.com/file/7759815050/Shahab_Mozaffari_Tamoomesh_Kon.mp3.html
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
این حس برای همه یکسانه.
ولی مهم اینه که عکس العملها نسبت به این حس فرق میکنه.
من هنوز مونده ام توی این حس چه کاری بهتره؟؟؟
باور کن خیلی سخته به یک نتیجه واحد برسی......
راستی سلام....
سلام
منم مثل شما نمیدونم چه کاری بهتره ولی هرکاری میکنم تا این حس تموم بشه،که تموم نمیشه
من نمیخوام هیچی بدونم
ترجیح میدم احمق بمونم ولی فاصله رو تجربه نکنم
همیشه فاصله معیار خوبی واسه میزان دوس داشتنه
پس یه بار امتحانش کن
وقتی خوبه که به عشق فرد مقابلت اطمینان داری نه اینکه تو جون دل کندن نداشته باشی و نه اطمینان به برگشت اون
بعضی زجر کشیدن ها رو حتی اگه دوس نداشته باشم دوس دارم تجربه کنم
مثل همین حس
من نمیدونم چکار باید بکنم
گاهی حس می کنم باید به زمان اجازه داد که بگذره
اصلا نمیدونم
و ندونستن از همه چی بدتره
منم فقط به احساسم اهمیت میدم و منطقم پیرو احساسمه و با اینکه زیادی سختم میشه گاهی ولی دلم نمیخواد یک فرد منطقی باشم چون بنظرم ادمهای منطقی لذتها و غمهاشون عمیق نیست
منطق و احساس همیشه با هم باید باشند.تا جایی که عقل کم میاره دل باشه و جاییکه دل کم میاره عقل باشه
واقعا الان نیاز دارم عقلم بهم کمک کنه چون دارم با دلم میخورم به دیوار
نمیدونم چرا نمی توانم و نمیخوام منطقی باشم
خب منم نمیتونم ولی اینکه گریه نداره
زهرا جون واسم دعا کن.دلم میخواد زندگیم اونطوری باشه که میخوام نه اینکه تا ابد دچار افسردگی بشم
من با زندگی عادی که همه دارن نمیتوانم کنار بیام.ی زندگی پر از عشق می خوام
حرف آخرت منو یادش انداخت
زندگی پر از عشق
امیدوارم نصیبت بشه
آخ زهرا دوستش دارم ولی کاش اونم به اندازه ی من دوستم میداشت.
دلم نمیخواد بره ولی انگار بود و نبود من واسش زیاد مهم نیست شایدم اصلا نباشه یا تظاهر میکنه به نداشتن یا حتی اونقدری از طرف من مطمئنه که میدونه من همه جوره می بخشمش
من هیچی نمیدونم
آخ آخ شاید اون خودش بره یا تظاهر به رفتن میکنه شایدم بود و نبودم مهم نیست
واسم دعا کن بدونم کدومش واقعیته
زهرا جان من خودم تو همین شرایطم
همین شرایط که واقعیت رو نمیدونم
اون رفته
ولی ادعا میکنه منو دوس داشته ولی مجبور بوده بره
حتا هنوز هم به من اس ام اس میده
اس ام اس جدیدش این بود
درخت دلتنگ تبر میشود وقتی که پرنده ها سیم برق را به او ترجیح میدهند
نمیدونم زهرا جون ولی بنظرم نباید عشقتو رها کنی یا اگه واقعا نمیتوانی بمونی باید واسه همیشه بری با تموم حست
شاید اینطوری راحت تر بشه باهاش کنار اومد ولی شایدم هم خیلی دوستت داره و هم نمیتوانه بمونه و اونجا نمیدونم چه میشه کرد
به من میگه خیلی دوستت دارم ولی گاهی میخواد تمومش کنه براحتی واسه اینکه تکراری شده گفتگوهامون
اخه زهرا وقتی ی نفر زیاد دوستت داره مگه واسش تکراری میشی؟حتی اگه بشی مگه واسه این رهات میکنه؟
گریه ام رو می شنوه ولی بعد از چند لحظه عذر میخواد و میگه واسم کاری پیش اومده و گوشی رو قطع میکنه.از صداش حس می کنم بی تفاوته ولی شب میگه قلبم لرزید و میگه تو واسه من گریه کردی
بهش میگم بهم بگو تو ر و نمیخوام ولی بهانه ی الکی نیار ولی میگه تو رو میخوام ولی وقتی گوشیش خراب میشه میگه بیا تموم کنیم اونم واسه خاطر اینکه شاید تا یک ماه گوشی نداشته باشه و سرد میشیم
آخه اینا بهانه نیست؟
گاهی حس می کنم بودن من واسش ی قوت قلبه شاید چون میدونی تو هر شرایطی پیششم و حس می کنم فقط واسه اینکه ادامه میده که چون میترسه یکی مثل منو پیدا نکنه
ولی میگه چون دوستت دارم
نمیدونم کدومشو باور کنم
زهرایی این چیزایی رو که میگی گذروندم
همیشه از خدا بخواه اون چیزی که صلاحت هست واست اتفاق بیفته
و بخواه بهت این نیرو رو بده تا راضی باشی به رضای خدا
اینم گوش کن
چند خط اول نظرت منو یاد این آهنگ انداخت
http://s4.picofile.com/file/7759815050/Shahab_Mozaffari_Tamoomesh_Kon.mp3.html