جبرئیلم پر زد از بامم به
بام دیگری
یار غارم رفته در بیت الحرام دیگری
بر سر گلدسته اش تورات می خوانند، آه!
مسجدی دارم به نام خود، به کام دیگری
شعرهایم را به گوشت خوانده، خامت کرده است
دانه ای دارم که افشاندم به دام دیگری
دست هایت مرتع انگورهای نوبر است
چون حلال من نشد باشد حرام دیگری
علیرضا بدیع
دلم می خواهد
ترانه ی خداحافظی را بنویسم
واژه ها فرار می کنند
دلم طاقت نمی آورد
اشک ها امان نمی دهند
نمی دانم
شاید من هم روزی بی خداحافظی بروم
کاش ان روز زودتر برسد
خسته ام
کاش زودتر برسد...