پاورقی های روزانه

پاورقی های روزانه

یه کپی پیست ساده
پاورقی های روزانه

پاورقی های روزانه

یه کپی پیست ساده

خوش به حال من


واپسین سخن این بود که گفت: «خوش به حالِ من که برای تو می‌نویسم»... چیز دیگری می‌ماند برای گفتن یا نگفتن؟


محمد فائق

نظرات 2 + ارسال نظر
sep!deh سه‌شنبه 17 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 11:55 ب.ظ http://lahzehayesepid.blogsky.com/

چقدررررر قشنگ بود ...

تو همان جرعه آبی که نشد وقت سحر بزنم لب به تو و زود اذان را گفتند ...

اوهوم

sep!deh سه‌شنبه 17 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 11:57 ب.ظ http://lahzehayesepid.blogsky.com/

یه شعر زیبای دیگه هم میگه:

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند ..

واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند ...

مرسی سپیده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد