پاورقی های روزانه

پاورقی های روزانه

یه کپی پیست ساده
پاورقی های روزانه

پاورقی های روزانه

یه کپی پیست ساده

گُنه از کیست ؟


عاشقم،
اهل همین کوچه ی بن بست کـناری
که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی
تو کجا ؟
کوچه کجا ؟
پنجره ی باز کجا ؟
من کجا ؟
عشق کجا ؟
طاقتِ آغاز کجا ؟

تو به لبخند و نگاهی …
منِ دلداده به آهی
بنشستیم،
تو در قلب و
منِ خسته به چاهی

گُنه از کیست ؟
از آن پنجره ی باز ؟
از آن لحظه ی آغاز ؟
از آن چشمِ گنه کار ؟
از آن لحظه ی دیدار ؟

کاش می شد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت، همه بر دوش بگیرم
جای آن یک شب مهتاب، تو را تنگ در آغوش بگیرم...

رحمان نصر اصفهانی


+ تصویر منو یاد تو میندازه
یاد پست اول تیرماه 91...

 

مرا ببخش


این ابرها را

من در قاب پنجره نگذاشته ام

که بردارم...

اگر آفتاب نمی تابد

تقصیر ِ من نیست...

با این همه شرمنده ی توأم؛

خانه ام

در مرز ِ خواب و بیداری ست

زیر ِ پلک ِ کابوس ها

مرا ببخش اگر دوستت دارم

و کاری از دستم بر نمی آید...

 

رسول یونان

او را که می خواهی خودت یک بـار دیدی


هـرگز تـو هـم مــانـنــد مـــن آزار دیــدی؟

یــار خــودت را از خــودت بــیــزار دیــدی؟

آیــا تـو هـم  هر پــرده ای را تا گشودی

از چــار چــوب پـنـجـــره دیـــــوار دیــدی؟

اصـلا بـبـیـنـم تـا بـه حـالا صـخــره بودی؟

از زیـــر امــــواج آســـمـان را تــار دیدی؟

نـام کـسی را در قـنـوتت گـــریـه کـردی؟

از «آتـنـا» گـفـتن «عــذابَ النـّار» دیدی؟

در پـشـت دیـوار ِحیاطی شعـر خوانـدی؟

دل کـنـدن از یــک خــانه را دشـوار دیدی؟

آیا تو هم با چشم ِ بـاز و خیس ِ از اشک

خواب کسی را روز و شب بـیـدار دیدی؟

رفتی مطب بی نسخه برگردی به خانه؟

بیـمار بـودی مثل ِمن ؟ ، بیمار دیــدی؟؟

حقـا که بـا مـن فــرق داری ــ لا اقـل  تـو

او را که می خواهی خودت یک بـار دیدی

 

کاظم بهمنی

 

خوب شد که آمدی


چه خوب شد که آمدی


و چه خوب شد که این پنجره را برایم کشیدی


حالا دیگر 


هیچ وقت فکر نمیکنم


درون چاهی تاریک گیر کرده ام


کاظم خوشخو

تا بی نهایت


می دانم اتاقت پنجره ای دارد

و ناگزیری مرا یاد کنی

کسی را که یک روز

چون پنجره ای به شوقت باز شده بود

و با دست هایت

تا بی نهایت بستی اش

 

کاظم خوشخو