پاورقی های روزانه

پاورقی های روزانه

یه کپی پیست ساده
پاورقی های روزانه

پاورقی های روزانه

یه کپی پیست ساده

بیشتر غرق می شوم


در عمیق ترین نقطه ی دریا

غرق شده ام

و از آن پایین

تو را می بینم که مثل شهابی

از آسمانم عبور می کنی

و من هر چه بیشتر آرزویت می کنم

بیشتر غرق می شوم

 

کاظم خوشخو

برج ایفلی شده،تنهایی



برج ایفلی شده

تنهایی،

غم ها اگر نمی روند

سخت است دل کندن 

از این پاریسی که نبودنت

در من ساخته است

کاظم خوشخو



اختیار



به اختیار خودت آمدی

و به اختیار خودت رفتی .

این اجازه را قانون اختیار به تو می دهد ،

اما چه کسی

رد پاهای عمیق تو را

در من پاک می کند ؟


کاظم خوشخو

خوب شد که آمدی


چه خوب شد که آمدی


و چه خوب شد که این پنجره را برایم کشیدی


حالا دیگر 


هیچ وقت فکر نمیکنم


درون چاهی تاریک گیر کرده ام


کاظم خوشخو

همیشه شکسته



تو شهر دوری

و من نمازی

که همیشه شکسته است

کاظم خوشخو



تا بی نهایت


می دانم اتاقت پنجره ای دارد

و ناگزیری مرا یاد کنی

کسی را که یک روز

چون پنجره ای به شوقت باز شده بود

و با دست هایت

تا بی نهایت بستی اش

 

کاظم خوشخو



دلتنگی


رفته بود اما

اهریمنی را با من همخانه کرده بود

دلم که می گرفت

نبودنش را به شکل خنجری می ساخت

فرو می کرد در قلبم

 

کاظم خوشخو

 

خاطرات روزهای با تو را



خاطرات روزهای با تو را

چطور فراموش کنم؟

وقتی خود من

یکی از خاطرات آن روزهایم


کاظم خوشخو

لحظه های غریب


زیر آوار این لحظه های غریب

سوسوی هیچ ستاره ای برای من نیست

دلم گرفته

یک دلتنگی همیشگی مدام همراه من است

کاش تو را ندیده بودم


کاظم خوشخو

بلد نیستم دوستت نداشته باشم

من چرا باید

تو را

دوست داشته باشم؟

خیلی به این سوال فکر کرده ام،

چرا؟

و تنها جوابی که به ذهنم رسیده

این است که بلد نیستم

دوستت نداشته باشم

 

" کاظم خوشخو "

 

دیدار اتفاقی ..

آمدنت  .. !

آه  ..  فکرش  را هم نمی کنم

من تمام  دعاهایم  ، دست به دست  هم داده اند

برای  یک دیدار  اتفاقی تو  ..

 

" کاظم خوشخو "

 

بلاتکیلف

بلاتکیلف یعنی من

وقتی مشق هر شبم

نوشتن از عشق کسی است

که نه می گوید برو

و نه ماندنم را می خواهد

 

کاظم خوشخو

از دست کارهایت ...

جوابم را که نمی دهی

وانمود می کنم اهمیتی ندارد

نگاهم که نمیکنی

با لبخندی خودم را آرام می کنم

سرد که می شوی

می گویم مگر او با من چه نسبتی دارد؟

اما باور کن

شب از دست کارهایت

تا صبح آه می کشم


 کاظم خوشخو