همین که چمدانت را بر می داری، همه می پرسند می خواهی کجا بروی...
اما وقتی یک عمر تنهایی، هیچ کسی از تو نمی پرسد کجایی!
انگار همین چمدان لعنتی، تمام ترس مردم از سفر است. هیچ کسی از تنهایی تو نمی ترسد.
بخشی از کتاب: «مکالمه ی غیر حضوری»
نویسنده: علیرضا اسفندیاری
تنهایی اساسا" از نبودن کسی شروع میشود که باید باشد و نیست، یک حقیقت تلخ است که میخورد وسط پیشانی آدم و کاریش هم نمیشود کرد. تنهایی حقیقتی ست که توی بغض هامان گم کردیم، همان بغضی ست میان سینه که نه بالا می آید لامصب، نه پایین می رود لعنتی. تنهایی پناه بردن است به همه کس و همه چیز، پخش شدن است توی کوچه، توی خیابان...تنهایی یعنی رفتن به جاهایی که نباید بروی، یعنی سلام کردن به کسانی که نباید سلامشان کنی...تنهایی یعنی از راه دور برگشته باشی و کسی به استقبالت نیامده باشد ، یعنی رفته باشی از من ، رفته باشی از ما...تنهایی یعنی نبودن " تو " و نیمکت هایی که پر از نبودن های ماست. تنهایی یعنی امتداد ثانیه های پتک وار پرتکرار...و بعد رسیدن به جایی که درونت میشود برهوت وسیعی از تنهایی و صدایت درون خودت میپیچد بس که خالی شده ای، بس که تنها مانده ایی...تنهایی یعنی یادت برود تنهایی نمیشود از پس تنهایی برآمد...
آدم های کمی هستند که می
دانند ،
تنهاییه یک نفر حرمت دارد .
همین طور بی هوا سرشان را پایین نمی اندازند
و بپرند وسط تنهایی آن فرد..!
چون خوب می دانند که اگر آمدند ،
باید بمانند ؛
تا آخرش باید بمانند ؛
آنقدر که دیگر تنهایی وجود نداشته باشد .
وگرنه مسافرها همیشه موقع خداحافظی ،
تنهایی را هزار برابر می کنند...!
" مکالمه ی غیر حضوری _ علیرضا
اسفندیاری "
سفرهای تنهایی همیشه بهترند
کنارِ یک غریبه مینشینی قهوه ات را میخوری
سرت را به پشتی صندلی تکیه میدهی تا وقت بگذرد
به مقصد که رسیدی
کیف و بارانی ات را بر میداری
به غریبه ی کنارت سری تکان میدهی و میروی
همین که زخمِ آخرین آغوش را به تن نمیکشی
همین که از دردِ خداحافظی به خود نمیپیچی
همین که تلخی یک بغض را با خودت از شهری به شهری نمیبری
همین یعنی سفرت سلامت...
نیکی فیروزکوهی
وقتی انسان ها از تنهایی می نالند،
منظورشان این نیست که اطرافشان خلوت استهنوز در هیچ بودنی ، تعادل
و در هیچ ماندنی ، تداوم ندیده ام ..
همگان زود ترک می کنند
زود هیچکس می شویم
و تنها جا می مانیم ..
" نیکی فیروزکوهی "
هر کسی
یک امید
یک عصیان
یک از دست دادن
یک درد
یک تنهایی
یک اندوه
در خود دارد
زیرا از درون هر کس
یک نفر رفته است
و هر کاری که می کند
نمی تواند او را بدرقه کند
فاتح پالا/برگردان:سیامک تقی زاده