پاورقی های روزانه

پاورقی های روزانه

یه کپی پیست ساده
پاورقی های روزانه

پاورقی های روزانه

یه کپی پیست ساده

ای کاش می‌توانستند




ای کاش می‌توانستند
از آفتاب یاد بگیرند
که بی‌دریغ باشند
در دردها و شادی‌هاشان
حتی
با نانِ خشکِشان
و کاردهایشان را
جز از برایِ قسمت کردن
بیرون نیاورند....

"شاملو"

نداشتن تو


نداشتن تو یعنی دیگری تو را دارد...

نمیدانم نداشتن تو سخت تر است...
یا تحمل اینکه دیگری تو را دارد...

عشق یک تجارت است


نان نمی خرم 
روزۀ دو روزه را ادامه می دهم 

قرص هم نمی خرم 
درد ِ تو کشیدنی ست 

فرش هم نمی خرم 
سنگریزه های کوچۀ تو بستر من اند

توی جیب من 
مانده است سکه ای فقط 

جای نان و جای قرص و فرش 
به تو زنگ می زنم

ارتباط وصل می شود
سکه خرج می شود 

ذوق می کنم: الو ! ..
قطع می کنی ..

عشق یک تجارت است که 
سود ِ آن زیان ِ خالص است

"
احسان پرسا "

 

درد همین نفهمیدن می کشد


با سادگی تمام بیصدا شکستیم
چه زخمهایی که از عزیزان خوردیم
اشک ها را پشت لبخندی مخفی می کنیم
که خـــــیلی درد میکند
و هیچ کس نمی فهمد...!
ما را درد همین نفهمیدن می کشد
نـه زخــم ها...!


" شـامــــــلو "

 

فکرشم نکن


♫♫♫

فکرشم نکن ، دوباره با خیالت عاشقم نکن

تو مال من نمیشی دلخوشم نکن،فکرشم نکن

منتظر نباش ، اگرچه غرق دل تو اشک و گریه هاش

نمیذارم بیاد به گوش تو صداش ، منتظر نباش

حالا که ، یکی دیگه کنارته

تموم سهم من ازت اتاق و خاطراتته

تو واسم ، یه عکسی روی میز من

قراره با یه سایه زندگی کنم عزیز من

فکرشم نکن

فکرشم نکن ، دوباره مثل اون روزا

یه عالم حرفای دوتایی باشه بین ما دوتا

من بی تو، یه درد بی نهایتم

گمون کنم تا آسمون رسیده این شکایتم

فکرشم نکن

♫♫♫

بعضی حرفا می سوزونه قلب آدمو

بعضیا یه حرفایی میگن به آدمو

کاش تو مثل بقیه نبودی با دلم

درد عشق تو کشیدم ای خدا دلم

 

باید مراقب بود


همیشه باید مراقب بود. مراقب زنان و مردانی که زودتر از دیگران عشق را حس می کنند، درد را میفهمند و آمدن مصیبت را میبینند. آنها عجیبند. گم و کلافه اند. نگاهشان نگران است و دلشان بیقرار است. گاهی بی وقفه سوال می پرسند و گاهی مدام سکوت می کنند. آدم هایی هستند که باور نمی شوند. انگار ته دنیا ایستاده اند و رو به مردمی که سر دنیا نشسته اند دست تکان می دهند و چیزهایی را فریاد می زنند و دست هایشان را تکان می دهند. انگار آنها را انداخته اند توی یک استخر شیشه ای سرپوش دار و آنها با چشم های از وحشت درآمده مشت های باز هی می کوبند به دیواره های شیشه ای و خفه می شوند.
همیشه باید مراقب بود؛ مراقب مردان و زنانی که زودتر از دیگران حل می شوند در یک نگاه و کلام ساده و هیچ هم کسی نمیفهمد. مراقب آنها که میدانند تمام شدنشان نزدیک است و بی صدا و بی گلایه و بی انتظار می نشینند تا وقتش برسد. باید مراقبشان بود، کمی بیشتر بهشان توجه کرد، کمکشان کرد غرق نشوند، حنجره شان را پاره نکنند. باید دست هایشان را گرفت و بهشان لبخند زد. باید آهسته آهسته نوازششان کرد و فهمیدشان. باید بغلشان کرد و کنار گوششان آرام آرام زمزمه کرد که نترس! آرام باش. میفهمم. باید مطمئنشان کرد که تمام نمی شوند، که جلوی مصیبت را با هم می توان گرفت که خراب نشود روی سرشان. باید دلگرمشان کرد.باید همیشه مراقب آنها بود.
شبنم کهن چی

فقط یه زنگ تلفن




زخم ها خوب می شن و جاشون کم کم از بین می ره ولی یه زنگ تلفن واسه برگردوندن تموم دردا بسه !


نامه به کودکی که هرگز زاده نشد ــ اوریانا فالاچی

یک نفر رفته است

هر کسی
یک امید
یک عصیان
یک از دست دادن
یک درد
یک تنهایی
یک اندوه
در خود دارد

زیرا از درون هر کس
یک نفر رفته است
و هر کاری که می کند
نمی تواند او را بدرقه کند

فاتح پالا/برگردان:سیامک تقی زاده