درد مـن تنهایـی ام نیـست .. درد مـن ایـن اسـت کـه هـر روز از خـودم مـی پرسم ، مـگر خـودش مـرا انتـخاب نـکرد ؟؟!
بنویس که نوشتن هم درد می کاهد و هم درمان را نشان می دهد..
وقتی گذشته همیشه جلوی جشمات باشه حتی نوشتن هم باعث نمیشه دردش کم بشه
سلام دوست عزیزممنزل نو مبارک ! سال جدید وروحیه جدید .ان شاالله موفق باشی !
سلام رها جانممنونانشاءالله شما هم سال خوبی داشته باشی
تو کز نجابت صدها بهار لبریزیچرا به ما که رسیدی همیشه پاییزی؟ببین! سراغ مرا هیچکس نمیگیردمگر که نیمه شبی، غصهای، غمی، چیزیتو هم که میرسی و با نگاه پُر شورتنمک به تازه ترین زخم هام می ریزیخلاصه حسرت این ماند بردلم که شمابیایی و بروی ، فتنه برنیانگیزیبخند ! باز شبیه همیشه با طعنهبگو که: آه! عجب قصهی غمانگیزیبگو که قصد نداری که اذیتم بکنیبگو که دست خودت نیست تا بپرهیزیولی.. . ببین خودمانیم مثل هر دفعهچرا به قهر، تو از جات برنمیخیزی؟نشستهای که چه؟ یعنی دلت شکست؟هماین؟ببینمت... ولی انگار که اشک میریزیعزیز گریه نکن ، من که اولش گفتم:تو از نجابت صدها بهار لبریزیاز : مهرداد نصرتیمبارک باشه عزیزم
ممنون ریحانه جان
بنویس که نوشتن هم درد می کاهد و هم درمان را نشان می دهد..
وقتی گذشته همیشه جلوی جشمات باشه حتی نوشتن هم باعث نمیشه دردش کم بشه
سلام دوست عزیزم
منزل نو مبارک ! سال جدید وروحیه جدید .ان شاالله موفق باشی !
سلام رها جان
ممنون
انشاءالله شما هم سال خوبی داشته باشی
تو کز نجابت صدها بهار لبریزی
چرا به ما که رسیدی همیشه پاییزی؟
ببین! سراغ مرا هیچکس نمیگیرد
مگر که نیمه شبی، غصهای، غمی، چیزی
تو هم که میرسی و با نگاه پُر شورت
نمک به تازه ترین زخم هام می ریزی
خلاصه حسرت این ماند بردلم که شما
بیایی و بروی ، فتنه برنیانگیزی
بخند ! باز شبیه همیشه با طعنه
بگو که: آه! عجب قصهی غمانگیزی
بگو که قصد نداری که اذیتم بکنی
بگو که دست خودت نیست تا بپرهیزی
ولی.. . ببین خودمانیم مثل هر دفعه
چرا به قهر، تو از جات برنمیخیزی؟
نشستهای که چه؟ یعنی دلت شکست؟هماین؟
ببینمت... ولی انگار که اشک میریزی
عزیز گریه نکن ، من که اولش گفتم:
تو از نجابت صدها بهار لبریزی
از : مهرداد نصرتی
مبارک باشه عزیزم
ممنون ریحانه جان