پاورقی های روزانه

پاورقی های روزانه

یه کپی پیست ساده
پاورقی های روزانه

پاورقی های روزانه

یه کپی پیست ساده

یکی بود ، یکی نبود



یکی بود ، یکی نبود
یکی رفته بود
یکی مانده بود
مانده بود و گریه کرده بود .

احمدرضا احمدی

زندگی



زندگی بس نا جوانمردانه زیباست....

* هر وقت جرات دوس داشتن و دوس داشته شدنو داشته باشی!*

شبیرو!



 نکند مرده باشد شبیرو؟ نه مرده نیست. خاموش است. نکند لال باشد شبیرو؟ نه لال نیست. خاموش است. نکند کور باشد شبیرو؟ نه کور نیست؛ از بس به دریا خیره مانده چشم هایش چیزهای دیگر را خوب نمیبیند. نکند کر باشد شبیرو؟ نه کر نیست؛ از بس که ــ فقط ــ به صدای دریا گوش داده صداهای دیگر را نمی شنود. اما

برای شبیرو میشود سفره ی دل خود را گشود: گوش کن شبیرو! بگذار من این حرف ها را برای یک نفر گفته باشم. برای گوش هایی که نمی شنوند، برای چشم هایی که نمی بینند و برای لب هایی که خاموشند.

سینه ام پر از خون و درد است شبیرو! ومن میخواهم که این حرف ها.. این لخته های خون را جلوی روی تو از سینه ام بیرون بپاشم. محرم تر از تو کسی را ندارم.

شبیرو! کاش من هم مثل تو کر شده بودم، لال و سنگین و خاموش شده بودم و میتوانستم همه چیزها را تحمل کنم. از آفتاب گرفته تا شب ها و دیگرانی که با خواری نگاهم میکنند. و درباره ام هزار خیال بد دارند. »

مثل کاغذ پاره ای میمانم که مچاله ام کرده اند و در سطل زباله انداختنم، شبیرو!

انتخاب منجم عالیه

درد ابدی


مردم این شهر دردی دارند ابدی

اسمش را گذاشته اند "یار"
هم در بودنش می نالند هم از نبودنش


حق داره


آنان که دوستشان داریم همه گونه حقی بر ما دارند،

حتی حق این که دوستمان نداشته باشند

خـــدا را شکــر


از شیخ بهایے پرسیدند :
خیلے سخت مے گذرد،

چـه باید کرد ؟
شیخ مے فرماید :

خودت که مےگویے،

سخت مےگذرد،

سخت کــه نمےماند !
پس خـــدا را شکــر،

کــه مےگذرد و نمےماند !

ایستادگی کن


ایستادگی کن ،

ایستادگی کن ؛

و ایستادگی کن ...

و به یاد داشته باش که لشکری از کلاغها ، جرات نزدیک شدن به مترسکی که ایستادگی را فقط به نمایش می گذارد ندارند

گاهی


گاهی دلم می گیرد ، گاهی زندگی را نمی خواهم . . .
گاهی تنهای تنها می شوم . . .
اما در همین گاه ها، می دانم خدایی در کنارم است ؛ که من قدرش را نمی دانم

ای کاش

  

ای کاش یکی بیاید 

 

که وقت رفتن 

 

نرود. 

 

سید علی صالحی

یه نکته!


انسان تا وقتی فکر می کند نارس است به رشد و کمال خود ادامه می دهد و به محض آنکه گمان کرد رسیده شده است ، دچار آفت می شود. 

گابریل گارسیا مارکز

نگران نباشید


اگر بدانید مردم چقدر به ندرت فکر می کنند هیچ گاه از اینکه درباره ی شما چه فکر می کنند نگران نمی شوید...

سمعک را میخواهم برای چه؟


خدایا...
بگذار گوشهایم سنگین بمانند
سمعک را میخواهم برای چه؟
وقتی شنیدنیهای این دنیا یا دروغ اند یا گناه

یه داستان


زن به شیطان گفت : آیا آن مرد خیاط را می بینی ؟
میتوانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش راطلاق دهد ؟
شیطان گفت : آری و این کار بسیار آسان است
پس شیطان به سوی مرد خیاط رفت و به هر طریقی سعی می کرد او را وسوسه کند اما مرد خیاط همسرش را بسیار دوست داشت و اصلا به طلاق فکر هم نمی کرد
پس شیطان برگشت و به شکست خود در مقابل مرد خیاط اعتراف کرد
سپس زن گفت : اکنون آنچه اتفاق می افتد ببین و تماشا کن
زن به طرف مرد خیاط رفت و به او گفت :
چند متری از این پارچه ی زیبا میخواهم پسرم میخواهد آن را به معشوقه اش هدیه دهد پس خیاط پارچه را به زن داد
سپس آن زن رفت به خانه مرد خیاط و در زد و زن خیاط در را باز کرد وآن زن به او گفت : اگر ممکن است میخواهم وارد خانه تان شوم برای ادای نماز ، و زن خیاط گفت :بفرمایید،خوش آمدید
و آن زن پس از آنکه نمازش تمام شد آن پارچه را پشت در اتاق گذاشت بدون آنکه زن خیاط متوجه شود و سپس از خانه خارج شد
و هنگامی که مرد خیاط به خانه برگشت آن پارچه را دید و فورا داستان آن زن و معشوقه ی پسرش را به یاد آورد و همسرش را همان موقع طلاق داد
سپس شیطان گفت : اکنون من به کید و مکر زنان اعتراف می کنم
و آن زن گفت :کمی صبر کن
نظرت چیست اگر مرد خیاط و همسرش را به همدیگر بازگردانم؟؟؟!!!
شیطان با تعجب گفت : چگونه ؟؟؟
آن زن روز بعدش رفت پیش خیاط و به او گفت
همان پارچه ی زیبایی را که دیروز از شما خریدم یکی دیگر میخواهم برای اینکه دیروز رفتم به
خانه ی یک زنی محترم برای ادای نمازو آن پارچه را آنجا فراموش کردم
و خجالت کشیدم دوباره بروم و پارچه را از او بگیرم
و اینجا مرد خیاط رفت و از همسرش عذرخواهی کرد و او را برگرداند به خانه اش.

.....و هم اکنون شیطان در بیمارستان روانی به سر می‌برد
و اطلاعات دیگری از ایشان نداریم !

یادمون باشه


همیشه یادمون باشه که نگفته ها رو میتونیم بگیم ، اما گفته ها رو نمى تونیم پس بگیریم

چرا اینجوریه؟!


تا مالِ یکی میشی بقیه یادشون میاد چقدر دوستت دارن …