عشق را خاطره نکنیم...که خاطره، ویران کردن حال است و
ویران کردن حال، از میان بُردن ِ تنها بخش کاملا زنده و پرخون ِ زندگی: عشق.
اگر دوست داشتن، به یک مجموعه خاطره ی مجرد تبدیل شود،
دیگر این خاطرات از جنس ِ عشق و دوست داشتن نیستند و از آنجا که انسان، محتاج دوست
داشتن است و دوست داشته شدن، در این حال، علیرغم زیبایی خاطرات، انسان محتاج به
دوست داشتنی نو – دوست داشتنی دیگر - نیازمند میشود و پناه میبرد و این، عشق
نخستین را ویران میکند، بی آنکه شبه عشق دوم بتواند قطره ای از خلوص و عطر و رنگ و
شفافی و جلای عشق نخستین _ یا تنها عشق _ را داشته باشد...
یک عاشقانه ی آرام __ نادر ابراهیمی
مادربزرگم میگوید قلب آدم نباید خالی بماند اگر خالی
بماند مثل گلدان خالی زشت است و آدم را اذیت میکند. برای همین هم مدتیست دارم فکر
میکنم این قلب کوچولو را به چه کسی باید بدهم یعنی، راستش چطور بگویم؟دلم میخواهد
تمام تمام این قلب کوچولو را مثل یک خانه قشنگ کوچولو به کسی بدهم که خیلی خیلی
دوستش دارم یا نمیدانم کسی که خیلی خوب است،کسی که واقعا حقش است توی قلب خیلی
کوچولو و تمیز من خانه داشته باشد.پدرم میگوید قلب مهمانخانه نیست که آدمها
بیایند دو سه ساعت یا دو سه روز توی آن بمانند و بعد بروند.قلب، لانهء گنجشک نیست
که در بهار ساخته بشود و در پاییز باد آن را با خودش ببرد.قلب، راستش نمیدانم چیست
اما این را میدانم که فقط جای آدمهای خیلی خیلی خوب است ـ برای همیشه...