پاورقی های روزانه

پاورقی های روزانه

یه کپی پیست ساده
پاورقی های روزانه

پاورقی های روزانه

یه کپی پیست ساده

لیلی ِ ما! کجایی؟


به عصای موسی اشاره کرد و گفت:
-
این چیست که در دست داری موسی؟
موسا گفت:
-
عصاست تصدقت شوم. با این برگ‌ها را از درخت می‌ریزم. خسته که می‌شوم به آن تکیه می‌دهم. گوسفندان را پی می‌کنم و چه و چه.
او می‌دانست این عصاست و موسی می‌دانست او می‌داند این عصاست. او گفت که موسی فرصت گفت‌و‌گو با معشوق را پیدا کند و موسی فهمید معشوق چه راهی برای او باز کرده، فرصت را غنمیت شمرد و گفت و گفت و گفت.
ما هم می‌گوییم. از ما هم بپرس. هر چند نپرسیده یک عمر با تو گفت‌و‌گو کردیم. لیلی ِ ما! کجایی؟ دل ِ ما تنگ است تصدقت شوم.

علیرضا روشن