همین خوبه که با اینکه چشاتو روی من بستی
تو چندتا خاطره با من هنوزم مشترک هستی
واسه من کافیه اینکه تو از من خاطره داری
به یادشون که میفتی واسه من وقت می ذاری
همین خوبه که با اینکه سراغ از من نمی گیری
ولی تا حرف من می شه یه لحظه تو خودت می ری
و مرا...
آنقدر آزردی ..
که خودم کوچ کنم از شهرت
..
بکنم دل ز دل چون سنگت
..
تو خیالت راحت ..
می روم از قلبت ..
میشوم دورترین خاطره در شب هایت
تو به من می خندی
..
و به خود می گویی:
باز می آید و می سوزد از این عشق
ولی ..
بر نمی گردم نه!
می روم آنجایی
که دلی بهر دلی تب دارد
..
عشق زیباست و حرمت دارد
..
تو بمان ..
دلت ارزانی هر کس که دلش مثل دلت
سرد و بی روح شده است
..
سخت بیمار شده است
..
تو بمان در شهرت...
مولود-مهدی
اگه اون که کنارته
تو رو بیشتر از من میخواد
اگه با همون راحتی
اگه باهات راه میاد
اگه روزگار بد
تو رو ازم گرفته
اگه خاطرات خوبمون
از خاطرم نرفته
خوشبختیت آرزومه
حتی با من نباشی، حتی از خاطره هامون جدا شی
خوشبختیت آرزومه
حتی با من نباشی، حتی از خاطره هامون جدا شی
از همون روزای اول
میدونستم نمیمونی
میدونستم نمیتونی
عشقو تو چشام بخونی
از همون روزای اول
دل تو با دیگری بود
کاش همیشه پات بمونه
اونکه عشق بهتری بود
خوشبختیت آرزومه
حتی با من نباشی، حتی از خاطره هامون جدا شی
خوشبختیت آرزومه
حتی با من نباشی، حتی از خاطره هامون جدا شی
رفته ای ..
و تنها خاطره ای که به جا مانده
دست های من هستند
نمی توانم دور بریزم شان ...
"مهدی
اشرفی"