فقط یک گناه وجود دارد ...
فقط یکی : آن هم دزدی است !
هر گناهِ دیگری ، صورت ِ دیگر ِ دزدی است ... !
وقتی مردی را بکشی... زندگی را از او دزدیده ای !
حق زنش را برای داشتن شوهر دزدیده ای
...
همین طور حق بچه هایش را به داشتن پدر ... !
وقتی دروغ بگویی
...
حق طرف را برای دانستن راست دزدیده ای !
وقتی کسی را فریب بدهی
...
حق انصاف و عدالت را دزدیده ای...
!
خالد حسینی
ما به ندرت برای کسانی که از ما بهترند
راز دل میگوییم. حتی از محضرشان میگریزیم. در مقابل، بیشتر اوقات اسرار خود را
نزد کسانی اعتراف میکنیم که به ما شباهت دارند و در ضعفها و حقارتهایمان شریکند.
بنابراین ما نمیخواهیم خودمان را اصلاح کنیم، یا بهتر شویم زیرا در این صورت
ابتدا باید به حکم عجز و قصور خویش گردن نهیم. ما فقط میخواهیم که برحالمان رقت
آورند و در راهی که میرویم تشویقمان کنند. خلاصه میخواهیم دیگر مقصر نباشیم و
درعین حال برای تزکیه نفسمان هم قدمی بر نداریم. نه از وقاحت نصیب کافی بردهایم و
نه از فضیلت. نه نیروی ارتکاب گناه داریم و نه قدرت اجرای ثواب.
آلبر کامو | سقوط | شورانگیز فرخ | نشر: نیلوفر | کافه کتاب