چه خوب شد که آمدی
و چه خوب شد که این پنجره را برایم کشیدی
حالا دیگر
هیچ وقت فکر نمیکنم
درون چاهی تاریک گیر کرده ام
کاظم خوشخو
گاهی باید یاد گرفت،
همیشه دلی که برایت میتپد ماندگار نیست
باید یاد گرفت که قدر بعضی از لحظه ها را بیشتر دانست
باید یاد گرفت گاهی ممکن است آنقدر تنها شوی که هیچ چشمی
اتفاقی هم تو را نبیند !
ژوان هریس
خبـر خیر ِتو از نقل رفیقان سخت است
حفظ ِحالات من و طعنه ی آنان سخت استمهم نیست که فردا چی میشه ! مهم اینه که امروز ، " دوستت دارم " . .
مهم نیست فردا کجایی ! مهم اینه هر جا که باشی ، " دوستت دارم " . .
مهم اینه که تا ابـــــــــــد " دوستت دارم " . . .
مهم نیست قسمت چیه ! مهم اینه که قسمت شد ، " دوستت داشته باشم "
نامه آخرت به دستم رسید
بالاخره تونستی پستش کنی
خیلی پلا میونمون خراب شد
دیگه نمی تونی درستش کنی
جون به لبم رسید تا رامم بشی
چه جوری این شعله رو خاموش کنم
شاید ببخشمت ولی محاله
نامه آخرو فراموش کنم
نوشتی آسمونمون تموم شد
هرچی که بوده بینمون تموم شد
تو ساده رد شدی ولی جدایی
خیلی برای من گرون تموم شد
تو آسمون قلب من پریدن
یه ذره بال و پر می خواس نداشتی
به من نگو تقصیر سرنوشته
عاشق شدن جگر می خواس نداشتی
با این حساب حرفی دیگه نمونده
منم دیگه حرفامو جم می کنم
چندتا غزل میمونه چندتا نامه
اونم یه خاکی تو سرم میکنم
ازما گذشته اینو بشنو برو
که چوب حراج نزنی دلت رو
دل به کسی بده که وقتی میره
رژت رو پاک کنه نه ریملت رو
مادربزرگم میگوید قلب آدم نباید خالی بماند اگر خالی
بماند مثل گلدان خالی زشت است و آدم را اذیت میکند. برای همین هم مدتیست دارم فکر
میکنم این قلب کوچولو را به چه کسی باید بدهم یعنی، راستش چطور بگویم؟دلم میخواهد
تمام تمام این قلب کوچولو را مثل یک خانه قشنگ کوچولو به کسی بدهم که خیلی خیلی
دوستش دارم یا نمیدانم کسی که خیلی خوب است،کسی که واقعا حقش است توی قلب خیلی
کوچولو و تمیز من خانه داشته باشد.پدرم میگوید قلب مهمانخانه نیست که آدمها
بیایند دو سه ساعت یا دو سه روز توی آن بمانند و بعد بروند.قلب، لانهء گنجشک نیست
که در بهار ساخته بشود و در پاییز باد آن را با خودش ببرد.قلب، راستش نمیدانم چیست
اما این را میدانم که فقط جای آدمهای خیلی خیلی خوب است ـ برای همیشه...
شازده کوچولو پرسید از کجا بفهمم وابسته شدم؟
عزیزکم
پشت نقاب آدمک ها آدمی نیست
با خود بگو درد دلت را محرمی نیست
ای نوشدارو خنجرت را تیز تر کن
جز زخم تازه زخم من را مرهمی نیست
باد هوا بودند هرچیزی که گفتی
دیوار حرفت تکیه گاه محکمی نیست
رد می شوی از من ، شتر دیدی ندیدی !
با هر که میخواهی برو ، باشد ، غمی نیست
یک روز بر میگردی از راهی که رفتی
وقتی که می بینی به جز من همدمی نیست
می ترسم از اینکه بیایی و نباشم
شاید پس از این بازدم دیگر دمی نیست
حسین میهمان پرست
قرار نبود بیایی